« چارلى دیویس » ( گارفیلد ) مشت زنى حرفهاى است که به تقاضاى پدر ( اسمیت ) و مادرش ( روره ) دستکشهایش را مىآویزد تا تحصیلش را ادامه دهد . اما وقتى پدرش در یک حادثهى انفجار بمب کشته مىشود ، به میدان مسابقه باز مىگردد .
"تس" و "سم" در یک روزنامه کار می کنند اما زیاد از یکدیگر خوششان نمی آید، ولی در نهایت آنها عاشق یکدیگر شده و ازدواج می کنند. "تس" زن بسیار فعالی بوده و یکی از مشهورترین مدافعان حقوق زنان در کشور است و بخاطر بیش از حد مشغول بودنش فراموش میکند چگونه همسر خوبی باشد...
دکتر "هوگو هکنبوش" ،"تونی" و "استافی" تلاش می کنند با برنده شدن در یک مسابقه اسب سواری مزرعه "جودی" را نجات دهند.اما در این بین مشکلاتی وجود دارد که...
"پروفسور کوئینسی آدامز" اخیرا به عنوان رئیس کالج هاکسلی انتخاب شده است.پسرش "فرانک" او را متقاعد می کند تا دو بازیکن فوتبال را استخدام کند تا کالج رقیب را شکست دهند.اما او به اشتباه "باوارلی" و "پینکی" را استخدام می کند و...
"جک ساندرز" و "باب کوربی" دو بوکسوری هستند که با عشق "نلی" زندگی می کنند."جک" و "نلی" با هم ازدواج کرده اند اما زندگی مشترکشان به مشکل برخورده و "نلی" برای آرامش به سراغ "باب" می رود...
"هارولد لمب" می خواهد به کالج برود و از این امر بسیار هیجان زده است.او روشی مخصوص برای معرفی خود در نظر دارد که در یک فیلم مشاهده کرده است.اما با وارد شدن به دانشگاه او مورد هجوم تمسخرهای دیگران قرار می گیرد.اما با کمک تنها دوستش "پگی" او تلاش می کند به محبوبیت دست یابد...
"چارلی" هنگام قدم زدن با سگ خود، در حالیکه از یک اردوگاه تمرینی که به دنبال یک رقیب بوکس هستند عبور می کند، یه نعل اسب خوش شانسی پیدا می کند. پس از مشاهده باخت چند نفر، او نعل را در دستکش خود گذاشته و مسابقه را برنده می شود و...